خسوف، همان ماه صورت کبود
φ سیزدهم فروردین φ مدینه برای تو میدانم خیلیها خبر ندارند مناسبت مهمی است، اگر همهجا هیئت نیست، روضه که هست: به دل شعر من افتاده شما می مانی... φ بیچاره مادر این پدر پُر بی راه نگفت: بی تعارفدر عیادت از بیمار، دروغ جایز است
خانه فاطمه که میروید بگویید:
الحمدلله رو به بهبودیست...
شب عزای مادر طبیعت
کار از نمکدان "شکستن" گذشته بود
نمک خوردند و اجتهاد کردند
"دستِ" فاطمه نمک ندارد
قم برای من...
اشتباه محمد اینجا بود
که برای همه پدری کرده بود
وگرنه هر بی سر و پایی
جرأت ادعای ارث و میراث به خود نمی داد
چند ساعتی پشت مزر نگه مان داشتند
تا شاید بفهمیم
سه روز پشت دروازه شام یعنی چه