• وبلاگ : خسوف، همان ماه صورت کبود
  • يادداشت : تحوّل حال
  • نظرات : 1 خصوصي ، 4 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    تا که نامت بر زبان آمد، زبان آتش گرفت
    سوختم، چندان که مغز استخوان آتش گرفت

    حيدر آمد، خاک همچون باد، گرم گريه شد
    خواست تا غُسلت دهد، آب روان آتش گرفت

    هان! چه مي‌پرسي چه پيش آمد، زمين را آب بُرد
    بادبان کشتي پيغمبران آتش گرفت

    يک طرف ماه مرا ابر سياه فتنه کُشت
    يک طرف از درد غربت، کهکشان آتش گرفت

    رفت سمت آسمان، روحت، زمين از شرم سوخت
    در زمين، جسم تو گُم شد، آسمان آتش گرفت

    بهار دل زمين را برده...


    ياد تو دل مرا...


    يا رب...

    سال نو مبارک

    پاسخ

    سال نو شما هم ...
    + ايمان ميرزايي 
    چه کنيم؟
    کشته مرده ي انديشه ها/افکار/کارها/اخلاقتون هستيم
    بله با خودتان بودم آقا ميثاق :)
    التماس دعا
    اميدوارم سال توپي داشته باشيد
    ياعلي
    پاسخ

    و رفقاي توپي مثل شما

    آيا بوي بهار به مشامت نمي‎رسد؟ آري،اما بهار پاييزي!

    که اگر نيايد يار امسال، باز باخود گلاويزي!
    پاسخ

    ايشالله که نباشم!