خسوف، همان ماه صورت کبود
رزم آورترین را گذاشته بود موسای اهل بیت خدا نکند کسی φ درد سینه داشته باشی می گفت:
برای نگهبانی، نه جنگ!
آخر حریم ناموسی
مهمتر از خیلی چیزها بود
خیلی چیزها!...
عصا و ید بیضا نیاز نداشت
با دست خالی آمده بود تا
بشکافد دریای علوم را
نفس های آخرش باشد و
نفس های عمیق
افزون دردش ...
میفهمی
آقایمان بیاید همه چیز درست می شود
گفتم:
تا همه چیز درست نشود
آقایتان نمی آید...