• وبلاگ : خسوف، همان ماه صورت کبود
  • يادداشت : روضه ي اشاره وار
  • نظرات : 1 خصوصي ، 9 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    آخر مي آيد بابا براي ديدنت با سر مي آيد ، از گريه هايم اشک زمين و آسمانها در مي آيد، کنج خرابه دارد براي دختر مي آيد ، اخر مي آيد بابا براي بردنت با سر مي آيد ، بابا ، مي ترسم اينجا ...از شاميان اينجا هرچه بگويي بر مي آيد ، خلخال کم بود شايد براي بردن مئجر بيايد ، روزم سياه است در شام اولاد علي بودن گناه است ، در کوچه بازار دستان گرم عمه تنها سرپناه است ، چند شبه که بابا يه لقمه نون نخوردم ... اسمتو که مي بردم .
    پاسخ

    ممنون از پست هاي قشنگتون در نظرات!