خسوف، همان ماه صورت کبود
*** اوائل محرم *** خصم نامرد بر او راه گرفت قصه کوتاه کنم، ماه گرفتاین روزها که عکس هوایی می بینم،
هوایی تر می شوم
هوا، هوای حسین
هوای سینه زنی
هوای معجر و خون
هوای خون جگری
فقط دعا می کنم که زنده باشم
حداقل تا عاشورا
اما فاطمیه
حداکثر تا شب شهادت
روضه خوان می گفت:
پایان سال که توسل به حضرت زهرا کردیم؛
اول سال جدید هم فاطمیه است
سالی که نکوست از بهارش پیداست!
می گفت شکنجه گران به هر وسیله ای مانع فریاد کشیدنمان می شدند
چون فریاد زدن تحمل درد را راحتتر می کند
حالا مانده ایم پای روضه ی زهرا فریاد بزنیم
یا آستین به دهان بگیریم!
از بس که طاهره ای
طلوعت در شب،
غروبت در شب،
خسوفت... در شب.